GDP سرانه آمریکا ۱۱ برابر ایران است اما گاز کمتری مصرف می کند!
روز گذشته تصاویری از مشهد منتشر شد که به دنبال افت فشار و قطعی گاز، بعضی از ساکنان این شهر برای پرکردن پیک نیک و کپسولهای گاز در صف ایستادهاند.
این عکس فقط وضعیت مشهد را نشان نمیدهد، بلکه تصویر امروز و آینده ایران، دومین دارنده ذخایر گاز و سومین تولیدکننده گاز طبیعی در جهان است.
با توجه به سیاستهای کلان کشور، وضعیت زمستان امسال قابل پیش بینی بود. امسال شاید فقط برخی از شهرها برای چند روز یا چند هفته افت فشار و قطعی گاز را تجربه کنند، اما با ادامه روند فعلی چنین وضعیتی به مرور به شهرهای بیشتر کشور و همچنین روزهای بیشتری از سال تعمیم خواهد یافت.
مصرف گاز و بطور کلی مصرف انرژی در ایران بالاست. اگر فقط «مصرف سرانه» را در نظر بگیریم، ایران در رتبه یازدهم قرار دارد. علیرغم اینکه رتبه یازدهم هم نشاندهنده مصرف بالای انرژی در ایران است، اما برای بررسی دقیقتر باید مصرف سرانه انرژی را نسبت به GDP بسنجیم.
GDP (تولید ناخالص داخلی) به معنی ارزش کل پولی است که در یک بازه زمانی (معمولا یک سال) در ازای تولید کالا و ارائه خدمات در هر کشور به دست میآید. بنابراین طبیعی است که وقتی تولید ناخالص داخلی کشوری بیشتر است، انرژی بیشتری هم مصرف کند.
این درحالی است که GDP سرانه آمریکا ۱۱ برابر ایران است، اما به لحاظ مصرف سرانه، ایران در رتبه یازدهم و آمریکا در رتبه دوازدهم قرار دارد.
همچنین نمودار فوق میزان شدت انرژی (کل انرژی مصرفی تقسیم برGDP ) ایران و جهان را نشان میدهد. بر این اساس، کشورهای جهان تلاش کردند که در سالهای گذشته در ازای افزایش GDP، مصرف انرژی خود را کاهش دهند. این درحالی است که ایران دقیقا برخلاف مسیر جهانی در حال حرکت است.
اگرچه در سالهای گذشته همواره نسبت به سیاستگذاری اشتباه در حوزه انرژی هشدار داده شده است، اما وضعیت گاز در زمستان امسال دیگر بطور محسوس به همگان نشان داد که نمیتوان برای همیشه به منابع عظیم طبیعی تکیه کرد و بالاخره زمستان سخت فرا خواهد رسید.
برای حل چنین بحرانی باید در ابتدا پذیرفت که وضعیت کنونی گاز در ایران حاصل سالها سیاستگذاریهای کلان اشتباه است. بنابراین تعطیلی مدارس، نصب بیلبوردهای تبلیغاتی در شهر با هدف فرهنگسازی برای مردم، آوردن مجری با شال و کلاه در برنامه تلویزیونی و … مشکلات حوزه انرژی را حل نخواهد کرد.
استخراج، پالایش، انتقال و رساندن انرژی به مصرفکنندگان هزینه دارد. اما سیاستگذاران کشور همواره تولیدکنندگان را مجبور کردند که کالای خود را با قیمتی بسیاری پایینتر از هزینهای که برای آن صرف کردهاند به دست مردم برسانند؛ سیاستی که از آن تحت عنوان یارانههای پنهان انرژی نیز یاد میشود.
چنین سیاستها و دخالتهای دولتی سبب میشود، تولیدکنندگان که با تورمهای بالا سعی در ادامه کار خود دارند، نتوانند هزینههای کالاهای تولیدی خود را جبران کنند و پس از مدتی به راههای دیگری مانند کاهش کیفیت و کمیت محصول خود، تعدیل نیرو و … روی آورند و حتی پس از مدتی قادر به ادامه کار خود نباشند.
دولت هم که شاهد چنین وضعیتی است ممکن است در بعضی از موارد با دادن تعهداتی به تولیدکنندگان کمک کند تا کار خود را ادامه دهند. اما دولت هم که خود با کسریهای بزرگی مواجه است، نمیتواند تعهدات خود را عملی کند و نتیجه آن ایجاد بحرانهایی مانند وضعیت کنونی صندوقهای بازنشستگی خواهد شد.
به عبارت دیگر، کارگری که خانه خود را با لامپهای پرمصرف روشن میکند، در زمستان بخاری و رادیاتور را در آخرین درجه تنظیم میکند درحالیکه لباس تابستانی به تن دارد و برای شستن ماشین و یا حیاط خانه خود به میزان زیادی آب مصرف میکند، از یک سو ممکن است از کار بیکار شود و از سوی دیگر به دلیل تبعات تورمی انرژی یارانهای و سایر حمایتهای دولتی، روز به روز سفرهاش کوچکتر خواهد شد.
چالشها و بحرانهای ناشی از سیاستهای حمایتی دولتی و قیمتگذاری دستوری در ایران آنقدر زیاد است که از حوصله این گزارش خارج است. بحرانهایی که فقط یک راهحل دارد؛ دولت دست از دخالت در بازارهای مختلف بردارد. وظیفه دولت این است که با ایجاد ثبات و رشد اقتصادی رفاه را برای مردم به ارمغان آورد، نه به آنها کالاهای یارانهای از آب و برق و گاز گرفته تا گوشت و سیب زمینی و پیاز بدهد و در مواقع بحرانی از آنها انتظار داشته باشد که گاز کمتر مصرف کنند و غذای کمتری بخورند!